خلاصه داستان : زحل اردم بعد از این که در کودکی مادرش را از دست می‌دهد، زندگیش را وقف پدر و سه خواهرش می‌کند. بعد از سال‌ها تنهایی، به لطف دستیارش، با تایفون آشنا می‌شود و بخاطر این رابطه، با سختی‌های زیادی روبرو می‌شود و در مقابل پدرش می‌ایستد و در مسیری پر از ناامیدی‌ها قدم می‌گذارد…

Zuhal, having sacrificed her youth raising siblings after her mother's death, lived under her strict father's rule until her 40s. Now, a newfound love tests her, forcing her to confront years of loneliness caused by a youthful mistake.

خلاصه داستان : تابستان 1985، استانبول. هاکان و گائه می خواهند قبل از رفتن یک نوار موسیقی را به دوستشان سلن پس بدهند. اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود و ...

Summer 1985, Istanbul. Hakan and Gaye want to give back a music tape to their friend Selen before they leave. Things won't go as planned.

خلاصه داستان : نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت...