خلاصه داستان : مارگیت و خواهر بزرگترش ، کاتلا ، پس از کشته شدن مادرشان به جرم جادوگری ، از وطن خود فرار می کنند. کاتلا که به مکانی برای اقامت احتیاج دارد ، طلسم یک کشاورز جوان به نام ژوهان او را در دام می اندازد و باعث می شود عاشقش شود.

Margit and her older sister Katla flee for safety after their mother is burned to death for witchcraft. Finding shelter with Johan and his resentful young son, Jonas, the sisters help form an impromptu family unit that’s soon strained by Katla’s burgeoning sorcery.

خلاصه داستان : «سلما» (بيورک)، مهاجر چک، زني است جدا شده، پسري (کوستيک) دارد، در کارخانه اي در يکي از مناطق روستايي امريکا کار مي کند و رفته رفته بينايي اش را از دست مي دهد. تنها عاملي که او را از شر مصايب زندگي اش رهايي مي بخشد، علاقه ي شديدي است که به موسيقي دارد...

Selma, a Czech immigrant on the verge of blindness, struggles to make ends meet for herself and her son, who has inherited the same genetic disorder and will suffer the same fate without an expensive operation. When life gets too difficult, Selma learns to cope through her love of musicals, escaping life's troubles - even if just for a moment - by dreaming up little numbers to the rhythmic beats of her surroundings.