خلاصه داستان : میخائیل به نیکولای و لیوبا کمک می کند و آنها را به محل ساخت و ساز نزدیکی می رساند. آنها در آنجا کار خواهند کرد تا یک شهر و کارخانه جدید بسازند.

Michail helps out Nicolai and Lubia giving them a ride to a nearby construction site. They will work there to build a new town and factory.

خلاصه داستان : یک مادر مجرد از تغییرات پسر نوجوانش که از زمان گذراندن تعطیلات تابستانی با پدرش دور شده است، متحیر شده است.

A single mother is confused by the changes in her teenage son, who has become distant since spending summer vacation with his father.